خیلی آدما آرزوها خیلی بزرگ و کوچیکی دارن اما...همیشه هزار عامل مسدود کننده و مانع سر راه هست..که باهات بجنگند..

جمعه 28 آذر 1393
ن :

Life

 

Life is like riding a bike

To keep balance u should keep riding always.

Never say Oh! my God Ihave a big problem. always say problem!  I have a big God ...




جمعه 28 آذر 1393
ن :

دوست داشتن

کاش به خودمان قول دهیم وقتی عاشق شویم که آماده باشیم نه وقتی که تنهاباشیم.
حاضرم جای پت باشم ولی یه دوست خوب و وفادار مثل مت داشته باشم.
چقدرزیباست کسی رادوست داشته باشیم نه از روی نیاز
نه ازروی اجبار، نه ازروی تنهایی، بلکه فقط برای اینکه ارزش دوست داشتن دارد.
من تو را دوست دارم و تو دیگری را و دیگری هم کس دیگری را  و در این میان همه تنهاییم.




پنج شنبه 27 آذر 1393
ن : محمددانیال

من همینی هستم که میبینی.....




پنج شنبه 27 آذر 1393
ن : محمددانیال

دانلود کلیپی از خودم

کلیپی ازخودم...

برای دانلودش میتونین اینجا کلیک کنین....



:: موضوعات مرتبط: روزگاری که گذشت، ،


پنج شنبه 27 آذر 1393
ن : محمددانیال

زمستونای من میونه دستای توئه

غمخوار من ! به خانه ی غم ها خوش آمدی

 بامن به جمع مردم تنها خوش آمـدی

 بین جماعتی که مرا سنگ می زنند 

می بینمت ، برای تماشا خوش آمدی

 راه نجات از شب گیسوی دوست نیست 

ای من ! به آخرین شب دنیا خوش آمدی...

 پایان ماجرای دل و عشق روشن است 

ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی 

با برف پیری ام سخنی بیش از این نبود 

منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی

 ای عشق ، ای عزیز ترین میهمان عمـر

 دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی




پنج شنبه 27 آذر 1393
ن : محمددانیال

زندگیمه....منهای عشق

ميان تاريكى و سپيدى صبح ، فرصتى براى قدم زدن نيست .
هواى مه آلود و بهت و سكوت .
لذت خواب و شوق بيدارى
و حضورى كه مات مى كند مرا ميان ِ زمين و آسمان
عمرى است هواى عشق به سر داريم ، بى آن كه راهمان عاشقى باشد .
تشنه ى شنيده شدنيم ، و گوش نمى سپاريم به يكديگر .
حضورمان ، براى ديگران ، سبز تر از عزيزانمان شده است
و از خانه ام بوى فاصله مى آيد ، بى آن كه بخواهم
چقدر شبيه به هميم وقتى كه تكرار مى شويم ، من و تو
و زندگى بى عشق مگر مى شود؟
الهى ، سبز كن هواى خانه را با عطر حضور عشق
بگذار من ، بهترين ِ عزيزان خود باشم و عشق ، بهترين ِمن
و تو زيبا ترين تصنيف و ترانه ام
الهى ، مجالم ده ، من و عشق ، پاى بگذاريم به خانه و بهارى شود هواى بودنمان ،
و از خانه ام بوى زندگى برخيزد ،
بوى شادى ، بوى تو




پنج شنبه 27 آذر 1393
ن : محمددانیال

زیباتر از پری

زیباتر از پری!به خدا می سپارمت

در عینِ کافری به خدا می سپارمت

ای آشنای غیر!که با من غریبه ای

در دستِ"دیگری" به خدا می سپارمت

از دوری ات بهارِ دلم حصر در دی است

همبندِ خانه ام به خدا می سپارمت

ای مرغ عشق!کز قفسِ من رها شدی

با هر که می پری به خدا می سپارمت

آن روز با چه حال بدی عاشقت شدم

با حال بدتری به خدا می سپارمت

حالم "ردیف"نیست،چه می خواهی از غزل؟

ای آنکه می روی! به خدا دوست دارمت...

 




پنج شنبه 27 آذر 1393
ن : محمددانیال

تو هم نمیدانی انگار که من هستم....

عاشق نشدي زاهد، ديوانه چه ميداني؟
در شعله نرقصيدي، پروانه چه ميداني؟

لبريز مي غمها، شد ساغر جان من
خنديدي و بگذشتي، پيمانه چه ميداني؟

يك سلسله ديوانه، افسون نگاه او
اي غافل از آن جادو، افسانه چه ميداني؟

من مست مي عشقم، بس توبه كه بشكستم
راهم مزن اي عابد، ميخانه چه ميداني؟

عاشق شو و مستي كن، ترك همه هستي كن
اي بت نپرستيده، بتخانه چه ميداني؟

تو سنگ سيه بوسي، من چشم سياهي را
مقصود يكي باشد، بيگانه چه ميداني؟

دستار گروگان ده، در پاي بتي جان ده
اما تو ز جان غافل، جانانه چه ميداني؟

ضايع چه كني شب را، لب ذاكر و دل غافل
تو ره به خدا بردن، مستانه چه ميداني؟




چهار شنبه 26 آذر 1393
ن : محمددانیال

اموزش لب گرفتن عاشقانه

اموزش لب گرفتن و مکیدن لب| لب گرفتن عاشقانه

 

چگونه لب بگیریم؟

براى یاد گرفتنه لب گرفتن و بوسه فقط  کمی تمرین لازم است .

برای تمرین هم به یک شریک لازم ندارید ؛

سر فرصت ، ریلکس و بدون استرس در خلوت ، پشت دست خود را به دهانتان نزدیک کنید ،

 
زبان خود را کمی جلو بیاورید طوری که پشت لبهایتان قرار بگیرد ،
لبها را آرام به پشت دست خود برسانید ،
لبهای نرم ( و کمی مرطوب blank اموزش لب گرفتن و مکیدن لب| لب گرفتن عاشقانه و ریلکس شده خود را ( با فاصله از هم blank اموزش لب گرفتن و مکیدن لب| لب گرفتن عاشقانه
روی پشت دست متمرکز کنید ،
زبان خود را بیرون داده طوری که به پشت دست شما برسد
و بعد با کمی فشار سطح پشت دست ( در فاصله ای که دو لب شما از هم قرار گرفته اند)
‌ را با زبان خود بلیسید .
حین کار ، اینجا . آنجا ، کمی پوست دست خود را میک بزنید ،

حالات لیسیدن را عوض کنید و ….

این کار به شما تجربه می آموزد که در برخورد با شریک عشقی خود چگونه عمل نمائید .

هنگام نزدیک شدن به طرف خود ، اورا ببوئید ، بعد ببوسید ،

لبهای بالایی و پائینی طرف را جداگانه ببوسید ، میک بزنید

و یادتان باشد که هیچ عجله ای بخرج ندهید ،

بعد هر دو لب طرف را ببوسید ،

بعد از مدتی زبان خود را یواش لای لبهای طرف قرار داده و بطور ملایم به درون دهانش فشار دهید

و با زبان خود قسمتهای داخل دهان و زبان او را نوازش کنید ، بلیسید .

میتوان سر طرف را با دو دست گرفت ( نه طوری که طرف بترسد یا او را خفه کنید blank اموزش لب گرفتن و مکیدن لب| لب گرفتن عاشقانه

و زبان خود را تا آنجا که میتوانید به حلق او بفرستید ،

به طرف فرصت نفس کشیدن را بدهید ،

اجازه دهید که او هم زبان شما را بلیسد و میک بزند .

اینگونه بوسه ها ،حس شوری در دو طرف ایجاد میکند که باید آن را چشید و مزه کرد

بوسه باید با احساس و طولانی باشد و نباید به سادگی از آن گذشت ،

بوسه باید پر هوس و پر شرر باشد ، همانطور که گفته شد ،

بوسه های خود را تنها به لب و دهان طرف خلاصه نکنید .

بوسیدن ، لیس زدن و نوازش باید شامل حال تمام قسمتهای پوست طرف شود.

در امر بوسیدن و نوازش کردن موهای سر ، گوشها ، لاله گوش و اطراف آن ،

داخل گوش ( با زبان خود blank اموزش لب گرفتن و مکیدن لب| لب گرفتن عاشقانه ، زیر گلو ، تمام فاصله سر تا شانه ها ، تمام صورت ،

دستها ، انگشتان ، پشت دست ، کف دست و …

ابتکار به خرج دادن هم یادتان نرود .

ماساژ ملایم قسمت های مختلف بدن که دیگر به قول معروف نور علاء نور است .

این را بدانیم که موهای سر ، دهان و دستها سه قسمت بسیار حساس هر فردی هستند

و روی آنها بیشتر کار کنید .

اجازه دهید که طرف هم همین کار را برای شما انجام دهد .

این کار باعث میشود که هم نقاط حساس بدن خود رابشناسید

و هم با بدن طرف و نقاط حساس آن آشنا شوید .

لازم به گفتن نیست که هر فردی ممکن است از تمام این نوازش های گفته شده خوشش بیاید

یا فقط بخشهایی از آن را بپسندید ،

اما انجام این کار همانطور که گفته شد ، یعنی از طریق تجربه و خطا ،

باعث شناخت بهتر شما دو نفر از همدیگر میشود

و به شما کمک میکند که دفعات بعد روی نقاط بیشتر حساس طرف تمرکز کنید .

موضوع دیگر اینکه بعضی ها نوازش های خیلی ملایم

( طوری که تماس خیلی کمی بین دست شما و بدن طرف باشد ،) را میپسندند

و تعدادی هم نوازشهای با تماس بیشتر را ترجیح میدهند ..

بوسه و نوازش و ماساژ دادن و گرم در آغوش گرفتن و گرم به خود فشار دادن

نه تنها لذت رابطه جنسی میدهد بلکه استرس را هم از بین میبرد

و هر دوی  شما را خمار عشق میکند .

درباره بوسیدن و لب گرفتن ، یک راهنمایی کوچیک برای اهل فن :

اگر خمیر دندان خوش بو و خوش طعمی سراغ دارید ،

بد نیست که آن را در کنار خود داشته باشید

و هر از گاهی ، فقط یه ذره ( خیلی کم blank اموزش لب گرفتن و مکیدن لب| لب گرفتن عاشقانه آن را در دهان خود مزه کنید

و بعد زبان خود را به دهان طرف فرو برید .

و یادتان نرود که تمرین کنید .

سعی کنیم بوسیدن ، نوازش و تحریک  و ماساژ را یاد بگیریم

و دوست بداریم و حواس خود را روی آن متمرکز کنیم و لذت ببریم .

توجه به مسائل فوق باعث میشود که ما فقط یک رابطه جنسی سریع و پنج دقیقه ای نداشته باشیم .

در پایان یک نکته مهم را فراموش نکنیم و آن اینکه ،

بعد از نوازش ، بوسه و معاشقه که در بالا اشاره شد و بعد هم رابطه جنسی ،

یک هو به یک طرف نغلطید و خرناسه نکشید ،

نوازش ملایم و بوسیدن بعد از آن هم بسیار مهم است ،

 



:: موضوعات مرتبط: ازدواج و همسر -عاشقانه و عاطفی، ،


چهار شنبه 26 آذر 1393
ن : محمددانیال

اینو گوش کنید....

دوستان شرح پریشانی من گوش کنید 

قصه بی سرو سامانی من گوش کنید

داستان غمی پنهانی من گوش کنید

گفتگوی من و حیرانی من گوش کنید

شرح این آتش جان سوز نگفتن تاکی

سوختم سوختم این سوز نگفتن تاکی

روزگاری من و دل ساکن کوی بودیم

ساکن کوی بتی عربده جوئی بودیم

عقل و دین باخته دیوانه روی بودیم

بسته سلسله سلسله موی بودیم

کس در آن سلسله غیر من و دل بند نبود

یک گرفتار ازین جمله که هستند نبود

نرگس غمزه زنش این همه بیمار نداشت

سنبل پرشکنش هیچ گرفتار نداشت

این همه مشتری وگرمی بازار نداشت

یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت

اول آنکس که خریدار شدش من بودا

باعث گرمی بازار شدش من بودم




چهار شنبه 26 آذر 1393
ن : محمددانیال

میدونم بامنی...

مرتضی پاشایی میگفت:

نگران منی که نگیره دلم...

 

خدا هیچ وقت نذاره دلت بگیره...

ممنوم ازت...

 

تو هم بمون




چهار شنبه 26 آذر 1393
ن : محمددانیال

با حس من ...نفس بکش

خوبِ من! حیف است حال خوبمان را بد کنیم
راه رود جاری احساسمان را سد کنیم

عشق، در هر حالتی خوب است؛ خوبِ خوبِ خوب
پس نباید با "اگر" یا "شاید" آن را بد کنیم

دل به دریا می‌زنم من... دل به دریا می‌زنی؟
تا توکّل بر هر آنچه پیش می‌آید کنیم

جای حسرت خوردن و ماندن، بیا راهی شویم
پایمان را نذر راه و قسمتِ مقصد کنیم

می‌توانی، می‌توانم، می‌شود؛ نه! شک نکن
باورم کن تا "نباید" را "فقط باید" کنیم

زندگی جاریست؛ بسم الله... از آغاز راه...
نقطه‌های مشترک را می‌شود ممتد کنیم

آخرش روزی بهار خنده‌هامان می‌رسد
پس بیا با عشق، فصل بغضمان را رد کنیم...




چهار شنبه 26 آذر 1393
ن : محمددانیال

مرگ رو دوست دارم...چون همیشه با منه

مرگ گاهی مرا در آغوش میکشد...
مرگ زیباترین سرود را میخواند...
مرگ در خیالم نغمه ای را دارد...
مرگ احساس رهایی دارد...
مرگ حی من در واژه است...
مرگ یک لحظه ی بی پایان است...
جان من مرگ نرو ...جان مرابا خود ببر...
مرگ ای احساس پرواز سراب...

من همینجا با تو ام جانم بگیر و جان ببر...
مرگ درک من تویی در لحظه های بی کسی...
من ترانه از تو دارم ..شعر من با خود ببر...
مرگ ای تنها ترین اکسیر من...
جرعه ای از شعر من مینوش یا با خود ببر..مرگ هم عرصه بایستگی از زندگی است...
مرگ ای تنها ترین سرباز من با من بجنگ...
مرگ تو بخشش به من داری بدان...
من اسیره زنده ام...با من بمان تا زنده ای...
مرگ من با تو ندارم هیچ حتی تعارفی...
مرگ من را بوسه ای کن..ای قشنگیه شبم..
یک شبی بامن بخواب ومرگ را از من بگیر...




چهار شنبه 26 آذر 1393
ن : محمددانیال

کشاورز خنگول ...و بچه نابغه

روزي کشاورزي متوجه شد ساعت طلاي ميراث خانوادگي اش را در انبار علوفه گم کرده بعد از آنکه در ميان علوفه بسيار جستجو کرد و آن را نيافت از گروهي کودک که بيرون انبار مشغول بازي بودند کمک خاست و وعده داد هرکس آنرا پيدا کند جايزه ميگيرد. به محض اينکه اسم جايزه برده شد کودکان به درون انبار هجوم بردند و تمام کپه هاي علوفه را گشتند اما بازهم ساعت پيدا نشد.همينکه کودکان نااميد از انبار خارج شدند پسرکي نزد کشاورز آمد و از او خواست فرصتي ديگر به او بدهد. کشاورز نگاهي به او انداخت و با خود انديشيد:چراکه نه؟ کودک مصممي به نظر ميرسيد. پس کودک به تنهايي درون انبار رفت و پس از مدتي به همراه ساعت از انبار خارج شد. کشاورز شادمان و متحير ازو پرسيد چگونه.موفق شدي درحالي که بقيه کودکان نتوانستند؟
کودک پاسخ داد: من کار زيادي نکردم، روي زمين نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صداي تيک تاک ساعت را شنيدم و در همان جهت حرکت کردم و آنرا يافتم!
"ذهن وقتي در آرامش است بهتر از ذهن پرمشغله کار ميکند. هرروز اجازه دهيد ذهن شما اندکي آرامش يابد تا ببينيد چطور بايد زندگي خود را آنگونه که مي خواهيد سروسامان دهيد."




چهار شنبه 26 آذر 1393
ن : محمددانیال

شعری ارسالی از دوستان

بیا وقتی برای عشق هورا می کشد احساس

به روی اجتماع بغض حسرت گاز اشک آور بیندازیم

بیا با خود بیندیشیم

اگر یک روز تمام جاده های عشق را بستند

اگر یک سال چندین فصل برف بی کسی بارید

اگر یک روز نرگس در کنار چشمه غیبش زد

اگر یک شب شقایق مرد

تکلیف دل ما چیست؟

و من احساس سرخی می کنم چندیست

و من از چند شبنم پیشتر خواب نزول عشق را دیدم

چرا بعضی برای عشق دلهاشان نمی لرزد

چرا بعضی نمیدانند که این دنیا به تار موی یک عاشق نمی ارزد

چرا بعضی تمام فکرشان ذکر است

و در آن ذکر هم یاد خدا خالیست

وگویی میوه ی اخلاصشان کال است

چرا شغل شریف و رایج این عصر دجالیست

چرا در اقتصاد راکد احساس این مکاره بازاران صداقت نیز دلالیست

کاش میشد لحظه ای پرواز کرد

حرفهای تازه را آغاز کرد

کاش میشد خالی از تشویش بود

برگ سبزی تحفه ی درویش بود

کاش تا دل می گرفت و می شکست

عشق می آمد کنارش می نشست

کاش با هر دل دلی پیوند داشت

هر نگاهی یک سبد لبخند داشت

کاش که این لبخند ها پایان نداشت

سفره ها تشویش آب و نان نداشت

کاش می شد ناز را دزدیدو برد

بوسه را با غنچه هایش چیدو برد

کاش دیواری میان ما نبود

بلکه میشد آن طرف تر را سرود

کاش من هم یک قناری میشدم

در تب آواز جاری میشدم

بال در بال کبوتر میزدم

آن طرفتر ها کمی سر میزدم

با پرستو ها غزل خوان میشدم

پشت هر آواز پنهان میشدم

کاش هم رنگ تبسم می شدم

در میان خنده ها گم می شدم

آی مردم من غریبستانیم

امتداد لحظه ای بارانیم

شهر من آن سو تر از پرواز هاست

در حریم آبی افسانه هاست

شهر من بوی تغزل می دهد

هر که می آید به او گل میدهد

دشت های سبز وسعت های ناب

نسترن نسرین شقایق آفتاب

باز این اطراف حالم را گرفت

لحظه ی پرواز بالم را گرفت

می روم آن سو تورا پیدا کنم

در دل آینه جایی وا کنم




یک شنبه 23 آذر 1393
ن : محمددانیال

آدما اینجورین....

 

 

 

آدما میشکنن.... آدما فراموش میشن... آدمامیرنجن... آدما میرنجونن.... آدما خود خواه میشن...آدمامهربون میشن....آدما داغون میشن...آدما دیوونه میشن...آدما در به در میشن...آدماهمسفر میشن.... آدما دروغ میگن...آدما کم میارن....آدما عاشق میشن....آدما پنهمون میشن...آدما عاقل میشن...آدما گریون میشن...آدما خندون میشن....آدماروح دارن...آدما دوست دارن...آدما میرن سفر....آدمه می مونه بی همسفر...آدمک میشه تو دنیا...آدمی بی کس و تنها...آدمی که بغضی داره...آدمک میخواد بباره....آدمک اشکی نداره....آدمک بهار نداره...اما اون پاییز و داره....آدما پاییزو دیدین؟؟؟....فصل عاشقی رو دیدین...این همون بهاره آدم...درد عاشقی رو داره...آدما بهار بودم من.....فصل گل ..باغی بودم من...آدما دووم آوردم....من خزونم که ی روزی...خواب بهار رو می دیدم...آدما من ی روحم اینجا....پر زدم تا اوج ابرا....آدما من ابر بودم...اشک عاشقی تو چشماش...آدما عاشق نمیشم...من بهار رو   ی جا کشتم....آدما آدم بشین چون...من دیگه عاشق نمیشم...آدما دعوا دیگه بسته...جنگ و خون ریزی ها بسته...آدما دروغ نگین باز....نمیشه فکر تو پرواز....من دروغم تو دروغی...سهم جنگمون دروغه....عاشقی کردین و رفتین...؟؟...نه بدون تو صحرا رفتین...ی رو زی صحرا میساختین....واس هم....دستاتون تو کاسه خونه واس هم...من دلم ی کاسه خونه واس تو ...دل من دل میسوزونه دل من....دلتو ی روز گذاشتی رو دلم...تو میگفتی واس من دل می مونه...تو که رفتی آسمون ابری شدش...بهارم از عاشقی یادی نکردش...اسمون بارون نمیباره بدون...تو ی صحرا دل میسوزه شب و روز...روزی که آدمکا رنگی شدن....فکر میکردن که یک و یک رنگی شدن....رنگشون تو ذهنه سایه جون می داد....زیر آفتابم گلی که جون میداد....تشنه بودش لبشو بارون میخواست...اما عاشقی بلد نبود بهار...شده پاییز وقت عاشقی شدن...ساعت دل دل و دل تنگی شدن....ساعتم اینجا به وقت دل تو نفس میخواد.....عکستو ببین تو دستم قلب تو نفس میخواد...من روانم تو روانی...من تو بودم تو هوایی...عاشقی؟؟؟آره میدونم....دل دادی؟؟؟؟.... آره میدونم...

 

آدما همه میدونن...من همینجام پیش قلبت....من فقط نفس میخام بس....

 

بس کن این نازو ادا رو...من روانیم ..روانی...

من روانم...تو روانی....من میرقصم روی لحظه...کلمات من قطارن...

 

من میرقصم روی جمله....من روانم روی هجا...روی بخش کردن حرفت...من منم ...اما نمیشه...که باهم بریم ی گوشه....گوشت اینجاس با توام من....با منی هنوز ...نمیشه؟؟؟




یک شنبه 23 آذر 1393
ن : محمددانیال

دانلود کلیپ جمشید خونه اس؟؟

 

دانلود کلیپ جمشید خونه اس؟؟

 

برای دانلود روی کلمه اینجا کلیک کنید.




چهار شنبه 19 آذر 1393
ن : محمددانیال

رمان

رمان پریچهر نوشته م.مودب پور

برای دانلود روی کلمه اینجا کلیک کنید

رمان عاشقانه و پرطرفدار گندم

برای دانلود روی کلمه اینجا کلیک کنید




جمعه 14 آذر 1393
ن : محمددانیال

دانلود رمان

دانلود رمان شیاطین سیاه فرشتگان سفید آدم های خاکستری | b.hassani

رمان ایرانی و عاشقانه قرار نبود | هما پور اصفهانی




جمعه 14 آذر 1393
ن : محمددانیال

دختر بچه نه ساله....بنازم به این بچه شیعه!!!

سوال یک دختر بچه نه ساله شیعه از مدیر خود که باعث شد تمام کارشناسان شبکه های وهابی جوابی بجز سکوت برایش نیافتند:

 

 

ما در کلاس که 24 نفر هستیم , معلم ما وقتی میخواد از کلاس بیرون بره به من میگه : خانم محمدی , شما مبصر باش تا نظم کلاس به هم نریزه...

و به بچه ها میگه : بچه ها ,شما گوش به حرف مبصر کنید تا من برگردم !

شما میگید پیامبر (ص) از دنیا رفت و کسی را برای جانشینی خودش انتخاب نکرد ,

آیا پیامبر صلی الله علیه و آله  , به اندازه معلم ما بلد نبود یک مبصر و یک جانشین بعد از خودش تعیین کند

که نظم جامعه اسلامی بهم نریزد ..؟!

جواب مدیر اهل سنت به دانش آموز شیعه:

برو فردا با ولیت بیا کارش دارم , دانش آموز رفت و فردا با دوستش اومد.

مدیر گفت دختر چرا ولیتو نیاوردی , مگه نگفتم ولیتو بیار ؟دانش آموز گفت این ولیه من دیگه.

مدیر عصبانی شد و گفت :منظور من سرپرستته , پدرته , رفتی دوستتو آوردی؟

دانش آموز گفت : نشد دیگه اینجا میگی ولی ینی سرپرست پس چطور پیامبر میگه این علی ولی شماست

میگید معنی ولی میشه دوست.

بنازم به این بچه شیعه!!!مرحبا...احسنت




جمعه 14 آذر 1393
ن : محمددانیال

رمانهای خارجی که قبل از مردن باید بخوانید!!

 

10 رمان خارجی که قبل از مردن باید بخوانید!!
وقتی آن را به چشم یک شاهکار دست می‌گیرید و مدام توقع یک چیز فوق العاده را دارید، متاسفانه رمان همین طور هی ناامیدتان می‌کند و ناامیدتان می‌کند تا وقتی که به فصل آخر برسید و آن جاست که...

 



جمعه 14 آذر 1393
ن : محمددانیال

تقدیم به مادرم وهمه ی دختر خانم های گل

داستـان خلقـت زن




جمعه 14 آذر 1393
ن : محمددانیال

مرا تنها مگذار....

مادر یعنی زندگی ،
مادر یعنی عشق ،
مادر یعنی مهر ،
مادر یعنی اون فرشته ای که با اشکت  ، اشک میریزه ،
با خنده هات می خنده ،
مادر یعنی اون فرشته ای که نگاهش به توئه و با هر لبخندت ، زندگی میکنه ،
مادر یعنی اون فرشته ای که موهاش سفید میشه برای بزرگ کردنت و به تو میگه ؛ پیر بشی مادر ، درد و بلات به جونم...
مادر یعنی اون فرشته ای که صبح که خوابی آروم میز صبحونه رو میچینه تا وقتی بلند شدی زندگی رو لمس کنی ،
مادر یعنی اون فرشته ای که شبایی که غم داری یا مریضی تا صب بالا سرت می شینه و نگرانه ،
مادر یعنی اون فرشته ای ، که وقتی موقع کار میگی خسته شدم ، با اینکه پاهاش درد میکنه میگه تو بشین مادر من انجام میدم ،
مادر یعنی اون فرشته ای که هیچ وقت باور نمیکنی مرض بشه یا پیر بشه ، چون همیشه و توی هر حالتی به روت لبخند میزنه ،
مادر یعنی اون فرشته ای که طاقت دیدن اشکاش رو نداری ...
مادر یعنی همه زندگی ...

 




جمعه 14 آذر 1393
ن : محمددانیال

فرشته ی زمین و آسمانه من.......

شناسنامه رو بیـــــ خیالـــــــــــــــ !

محلــــــ تولد منـــــــ ، آغوشــــــــــ گرمــــــ توستــــــــــ مـــــــادر …

 





جمعه 14 آذر 1393
ن : محمددانیال

کلمه ای بی انتها.....مادر.....




جمعه 14 آذر 1393
ن : محمددانیال

عکس ها و حقیقت ها

عکس نوشته های عرفانی و عاشقانه جالب و خواندنی




جمعه 14 آذر 1393
ن : محمددانیال

عکس هاوعاشقانه ها


سری جدید و احساسی عکس نوشته های عاشقانه


 


 


 


 


 


 


 


 


 

 

 




پنج شنبه 13 آذر 1393
ن : محمددانیال

میخوام ی چیزی بگم...

میخوام ی کلیپ ویدئویی بذارم...از خودم




شنبه 8 آذر 1393
ن : محمددانیال

عاشق نمیشم

من عاشق کسی میشم که تنهایم رو بشناسه...

دروغکی عاشق نشه احساس من رو بشناسه...

من عاشق کسی میشم،که آرایش نمیکنه

زود خودشو توی دل بقیه جا نمیکنه

من عاشق کسی بودم که حس و حال نداشت واسم

وقتی باهاش حرف میزدم،گریه نگه میداشت واسم

من عاشق دلی میشم،که دلواپس بشه برام..

وقتی بگم جدا بشیم،بارون بباره باز برام

وقتی میشینم ی گوشه،بدونه که اونو میخوام

سر بذاره رو شونم و بگه منم تو رو میخوام

من عاشق کسی بودم که چشماشو بروم می بست

تنها که موندم تو خونه فوری در و به روم می بست

من عاشق قفس بودم،تو کنج خونه حبس بودم

خوابش و هر شب می دیدم،شاید واسش هوس بودم

عاشق اون کسی که شب،آغوشم و صدا کنه

وقتی میگم عاشقتم ،به عهد خود وفا کنه

عاشق اون گیسو پری،عاشق چار قدش بشم

عاشق چادر نمازش،فدای چشمونش بشم

وقتی میگه خدا خدا،اسم من و یادش نره

وقتی که گریه میکنه،خنده هاشو یادش نره

من عاشق کسی بودم،که دستم و تنها گذاشت

قلب من و روی زمین،تو باتلاقی تنها گذاشت

من عاشق کسی میشم که عفتش مقدسه

چادر سیاه رو سرش،حجابی از لطافته

 

 

ادامه دارد دوستان..

بعدا  مینویسم

 

 

 

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: دل نوشته هام، ،


جمعه 7 آذر 1393
ن :

رفاقـــت

به خاطر بسپار:
در تقویم رفاقت روزی به نام “تعطیلی”وجود ندارد
هر جا که هستی برایت دنیایی به زیبایی هر آنچه
زیبایش میدانی آرزومندم
...




جمعه 7 آذر 1393
ن :

تنهایــــــــــی

تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست ...

 تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست ...

تنهایی را دوست دام زیرا تجربه كردم ...

تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست....

تنهایی را دوست دارم زیرا.... در كلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست و انتظار كشیدنم را پنهان خواهم كرد ...




جمعه 7 آذر 1393
ن :

یـــاد آوری

یاد بگیر ، قدر هر چیزی را که داری بدانی،

 قبل از آنکه روزگار به تو یادآوری کند که:

 می بایست قدر چیزی را که داشتی، میدانستی

 




جمعه 7 آذر 1393
ن :

کـــــوچه

بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم !

در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید

یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دل خواسته گشتیم

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ

یادم آید : تو بمن گفتی :
ازین عشق حذر کن !
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی از این شهر سفر کن !

با تو گفتم :
حذر از عشق ؟
ندانم
سفر از پیش تو ؟
هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پَر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو بمن سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم !

اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت !
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید

یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم

رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم !
بی تو ، اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم

(فریدون مشیری)




دو شنبه 3 آذر 1393
ن : محمددانیال

کلیپ صوتی خودم.اشتباه کردم ببخش...2

s5.picofile.com/d/477ac911-4fb0-41a4-af96-c7704730d34b/eshtebah_kardam.mp4




دو شنبه 3 آذر 1393
ن : محمددانیال

نباید ها و باید ها

ی وختایی عادما بیصوادن اما ی دنیا هرف واس گفتن دارن...ی وختایی فکر میکنم که نباید هرفی بظنم اما نمیشه دید و صاکت نشثت...بعزی موغه ها یکی دصت رد به صینه عادم میزنه ..نباد اینتوری بگم...اما برای موندن التماص کردن کار رو خرابتر میکنه...کسی که بخواد باهات بمونه هر چیزی رو بهونه میکنه طا تو رو اض دثت نده...زیادی به ضاهر واژه هام نگاه نکن...مصخره بازی نیثت...این یک حقیقته که چشم هاتو باض نگه داری ...برات لالایی نمیگم..چون بلت نیستم...قلمه صلمبه هم نمیحرفم..چون گنده نیستم...میخوای بمونی؟...من مهمون نواضیم زیاد خوب نیصت اما بدون یک دونه سیبی که برات سر سفره میارم..از شکم خودم میزنم...مهمون جاش تو دل عادمه...اما من دنبال مهمون نمیرم...دوس ندارم وختی که میره چشم تو چشمش بشم تا دلم رو بکنه و بره...

من زخم خوردم ..عاره...اما مار نیشتم...نیش نمیزنم چون افعی تیصتم...معلمم میگفت دیکته  ات خوبه...همیشه 2بیصت میگرفتم..اما میخوام هال اون دوستم رو درک کنم که چقدر ساده و بدون قانون مشق خا و دیکته های شبش رو مینوشت...مطمئن باش وقتی بهم سلام میدی من به احترامت از سر جام بلن میشم...تلافی کردن بلت نیستم....وگرنه باید یه شهر رو خراب میکردم...

خلاسش نمیکنم..از اول خلاسه نویثیم زعیف بود...

ولی من دلم رو به امانت میدم بهت...اگه گمش کردی یا شکستیش...بهتره  دیگه برام نیاریش...چون اون دلی رو که میسپرم به یکی ...رو با هاش خدافظی میکنم...

هنوز رد خورده شیشه هایی که رو دلم جا گزاشطن روی قلب و روهم پیداست...

هر کی دوس داشت نظر بده..هرکسی خواست هر چی بگه بگه...

به قول کسی که میگفط:عادما اض یه جایی به بعد مگن بی خیال...

پس غریبه ی اشنا بی خیال...



:: موضوعات مرتبط: دل نوشته هام، ،


شنبه 1 آذر 1393
ن : محمددانیال

کلیپ صوتی خودم.اشتباه کردم ببخش...

uplod.ir/6wipxstto8np/eshtebah_kardam.mp4.htm





تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان دل نوشته ها و آدرس mohammad-daniyal.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.